غم این خفته چند   18/11/89

غم این خفته چند،
خواب در چشم ترم می شکند.

  دیشب دوستی به من تلفن زد و ماجرایی را که دیروز از سر گذرانده بود برایم تعریف کرد. تقریباً همه کسانی که مرا می شناسند، او را نیز می شناسند. هم همنورد من بوده و هم وبلاگ نویس است. از ماجرایی که گفت خیلی ناراحت شدم و رعشه بر اندامم افتاد. خدا را گواه می گیرم که آن شب تا صبح خواب راحتی نداشتم. حاشیه نمی روم و می روم سر اصل مطلب.     دنباله ...

ادامه نوشته

دفاع از اتهامات وارده   15/11/89

  بعضی ها مرا متهم می کنند که همیشه بهانه جویی می کنم و زحمات دیگران را کم ارزش جلوه می دهم. یکی از موارد اتهام من، انتقادی بود که از نحوه برگزاری جشن روز خانواده و تکریم بازنشستگان کرده بودم و حتی کسی از من پرسیده بود اگر به خودت می گفتند اجرا کن، چگونه اجرا می کردی؟ سئوال جالبی بود. اگر چه از ما دیگر گذشته و هیچوقت من در موقعیتی قرار نمی گیرم که چنین مراسمی را اجرا کنم ولی بیجا ندیدم که ...              دنباله ...

ادامه نوشته

حشن سده  10/11/89

  • جشن سده پس از جشن نوروز، بزرگترین جشن ما ایرانیان است.
  • جشن پایان سرمای زمستان و خمودگی طبیعت و آغاز بیداری و رویش است.
  • این جشن به هیچیک از اقوام گذشته و ادیان کهن ارتباط ندارد و جشنی ملی و بر گرفته از تغییرات آب و هوایی و گاه شماری در میان ایرانیان است.
  • دوام و ماندگاری آن نیز مرهون تمام ایرانیان و قوم های گوناگون ایرانیست.

آموزه های من  5/11/89

   یادش به خیر در سالهای تحصیل در دبیرستان، دبیر ادبیاتی داشتیم که وسواس عجیبی روی نوشتن درست کلمات و جملات داشت. به خصوص آنهایی که روی تابلو ها و یا آگهی ها نوشته می شود. مثلاً یکی از کارهای جالب او این بود که در یک تابستان ...        دنباله ... 

ادامه نوشته

عکس روز: آخر مهمان نوازی  3/11/89

  این عکس از تابلویی که در یکی از خیابانهای اصفهان نصب شده، گرفته شده است. آرم سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان نیز در گوشه پایین عکس چاپ شده.