در حاشیه مجلس تودیع مدیرعامل شرکت 16/11/87
بالاخره انتظار چند ماهه کارکنان شرکت برق منطقه ای خوزستان به پایان رسید و چهار شنبه دوم بهمن مجلس تودیع مدیرعامل پیشین و معارفه مدیرعامل جدید شرکت برگزار شد. من پیشتر هم گفته بودم که در طول خدمت نسبتاً طولانی خود مدیران بسیاری دیده ام ولی هیچگاه ندیده بودم که کارکنان شرکت تا به این اندازه برای رفتن مدیرعامل خود اشتیاق داشته باشند و لحظه شماری کنند... دنباله...
اوایل سال جاری بود که دیدم همکاران یک نسخه از روزنامه جام جم را دست به دست می گردانند و این مطلب را که تصویرش را برایتان اسکن کرده ام به یکدیگر نشان می دهند و می خندند. ابتدا از خندیدن آنها تعجب کردم ولی خوب که دقت کردم دیدم بحث روی عنوان دکترای این آقاست. یکی می گفت اشتباه چاپی است. یکی دیگه می گفت: خبرنگار روزنامه خواسته یک حالی به طرف بده. دیگری می گفت نخیر این کاملاً حساب شده است و...
نمی دانم حکایت آن «جاشو»ی شرور را شنیده اید یا نه؟ راستی یادم آمد که بعضی از خوانندگان این مطلب معنی «جاشو» را نمی دانند. توضیح می دهم: در دریانوردی یک اصطلاح هست به نام «جاشو» که به معنای کارگر غیر متخصص کشتی ها و لنج ها است. این کارگران زحمتکش در سلسله مراتب کارکنان کشتی، پایین ترین جایگاه را دارند.
مدتی است که در شرکت ما اخبار نا خوش آیندی دهان به دهان می گردد که حسابی دارد حال ما را می گیرد و دل و دماغی برایمان باقی نگذاشته است. خلاصه کلام: شایعات از آن حکایت دارند که عن قریب مدیر عامل شرکت برق منطقه ای خوزستان از شرکت ما می رود. دیدید چه خاکی بر سرمان شد؟ آمد به سرم از آنچه می ترسیدم!! دیدید آخر حسودان بیکار ننشستند و ...
آدم وقتی در اوضاع و احوال شرکت برق منطقه ای خوزستان دقیق می شود به یاد گفته آن شاه فرومایه قاجار می افتد که یک جایی گفته: "همه چیزمان مثل همه چیزمان است". وقتی می گویم در شرکت برق منطقه ای خوزستان بیشتر کارها ناشیانه، غیر کارشناسی و گتره ای است فوراً تیرها را در چله کمان می گذارند و به سوی من هدف می گیرند. من برای ادعای خود دلایلی دارم ولی مدعیان من ...
در دو مورد از مطالب پیشین خود مطالبی از رئیس ورزش سابق و مدیر امور خدمات حاضر شرکت برق منطقه ای خوزستان نوشته بودم. در مطلبی که تحت عنوان «ستمی که بر ما می کنند» اشاره به شهر ممنوعه «کوی برستان» کردم و گفتم که ما کارکنان نباید دیگر انتظار خدمت رسانی از این امور خدمات شرکت با مدیریت جدیدش داشته باشیم ... 

من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.