«بسته» آموزش مدیریت (مقدمه)
این روزها خیلی صحبت از «بسته» های گوناگون می شود مانند «بسته» پیشنهادی آژانس انرژی اتمی، «بسته» پیشنهادی بانک مرکزی و ... خلاصه بد جوری این واژه مد شده و بر سر زبانها افتاده است. این بود که من هم به فکر افتادم یک «بسته» بیرون بدهم. آن چه من در نظر دارم بسته بندی کنم یک سری نکات مدیریتی است که در طول خدمتم در ادارات دولتی دریافته ام. این نکات در هیچکدام از دوره های آموزش آکادمیک مدیریت یافت نمی شود و پس از فراگرفتن آنها هیچ مدرکی به کسی داده نمی شود ولی کاری به مدرکش نداشته باشید. کارآیی آنها را شخصاً تضمین می کنم چون در اطراف خودم دیده ام که بسیاری از مدیران موفق از این نکات استفاده کرده اند و جواب گرفته اند. این توضیح ضروری را بدهم که آن مدیران موفق از این «بسته» ها استفاده نکرده اند و آنچه کرده اند مبتنی بر علم لدنی و استعداد خدادادی آنها بوده و من با فضولی همراه با پشتکار و ممارست بسیار، برخی از رموز آنها را کشف کرده ام و در قالب این «بسته» مفت و مجانی به شما عرضه می کنم بلکه بتوانم اینگونه مدیریتها را از انحصار این مدیران بیرون بیاورم. باشد که کارمندان جوان جویای نام بتوانند از آن بهره ای ببرند.
البته من در این آموزشها سلسله مراتب را رعایت نکرده ام و می بایستی اول راه به دست آوردن این پستها را بگویم. این در واقع «فوت کوزه گری» است که آن را می گذارم برای بعد تا ببینم چه کسانی استعدادشان بیشتر است تا به طور خصوصی به آنها بگویم. نمی شود که یکباره همه دار و ندارم را رو بکنم!!
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.