به یاد عباس حجازی
با خبر شدم که دیروز دوست، همکار و همنورد دوست داشتنی ما، شادروان عباس حجازی از میان ما رفت. در بیان خوبی های او فقط گفتن این جمله کافی است که بگویم در تمام مدتی که من او را می شناختم در هر جا که از او یاد می شد می دیدم که همه حاضرین متفق القول می گفتند مرد بسیار خوبی است. کلام او همراه با ادب و احترام و مهربانی بود. در سیمای او نجابت و وقار موج می زد. در محیط کار، هر که برای انجام کاری به او مراجعه می کرد با خوشرویی و ادب، از هر چه که از دستش بر می آمد، فروگذار نمی کرد. و من چه سعادتمندم که علاوه بر همکاری، خاطره همنوردی با او را نیز دارم. در دوم بهمن ماه 88 در صعود به کوه آسماری او با ما همنورد بود. در آن روز دل انگیز ابری بارانی همت و غیرت او همه ما را شگفت زده کرد. روانش شاد و یادش گرامی باد.
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۹/۰۸ ساعت 0:0 توسط علی اکبر قلمی
|
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.