در افشانی تازه علی دایی
می گویند مردی که قد بسیار بلندی داشت رفت تا تخم مرغ بخرد. نگاهی به تخم مرغ ها کرد و به فروشننده گفت: این تخم مرغ ها خیلی ریز هستند. فروشنده به او گفت: خوب، تو از آن بالا نگاه می کنی، آنها را ریز می بینی. کمی خم شو و از نزدیک ببین، درشت تر می بینی!! گفته های علی دایی پس از مساوی با تیم فولاد نیز بی شباهت به حکایت بالا نیست. بخوانید:
"وی درباره تساویهای پیدرپی تیمش خاطرنشان کرد: نتایج بیرون از خانه ما تاکنون رضایتبخش بوده و باید بیشتر تمرکزمان را روی نتایج داخل خانه بگذاریم. در چند بازی اخیر تمامی تساویهای ما با تیمهای بالای جدول بوده و این نشان میدهد که تیم ما روند خوبی را در پیش گرفته است."
آقای علی دایی این فرمایشات را پس از مساوی با تیمی کرد که در رده دوازدهم جدول رده بندی مسابقات قرار داشت. خوب ایشان حق دارد که چنین فکر کند. وقتی تیم خودش در معرض سقوط به دسته پایین تر و در رده شانزدهم جدول باشد، (از آخر، سوم) طبیعی است که پانزده تیم را در بالای سر خود می بیند و از مساوی با آنها ذوق زده می شود!!
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.