اهواز شهر هرت (2)
اینجا تقاطع خیابانهای حافظ و مسجدی در مرکز شهر اهواز است. عکسها بخشی از سیستم دفع فاضلاب این محله را نشان می دهند. شهرداری اهواز از دیرباز برای نگاهداری و لایروبی این نوع شبکه فاضلاب، روشی مبتکرانه ابداع کرده که من در اینجا به صورت تصویری و با زیرنویس، آن را شرح می دهم.
در آغاز کارگران با بیل، زباله، لجن و آلایشهای موجود در جوی ها را تخلیه می کنند و در کنار جوی می ریزند تا آب موجود در آن، گرفته و نیمه خشک شود و حمل آن آسانتر گردد.
پس از آنکه آلایشها به اندازه کافی خشک شد، آنها را با ماشین حمل کرده و می برند. از این پس با استفاده بهینه از ترافیک شهر، منتظر می مانند تا با گذشتن چرخ خودرو ها از روی بازمانده آلایش ها، آنها روی زمین پخش شود. در این صورت زودتر خشک می شوند!!
حالا دیگر اثری از لحن ها و دیگر آلایش ها بر جای نمانده. جویها تخلیه شده و خیابان نیز مانند دسته گل به شهروندان تحویل شده است!! بخش درشت آن آلایش ها را شهرداری برد، آنجه را که بر حای ماند، چرخهای خودروها روی زمین گستردند و سپس بر اثر تابش آقتاب و وزش باد خشک شدند و همراه هوا در سیستم تنفسی شهروندان عزیز اهوازی فرو رفتند. این داستانی است که هر هفته یا ده روز تکرار می شود.
به نظر شما این ابتکار شهرداری اهواز جای تقدیر ندارد؟ در این وانفسای اقتصادی، آنها با کمترین هزینه و با استفاده بهینه از حرکت خودروها و انرژی های تجدید شونده ای همچون گرمای خورشید و وزش باد، بدین سان شهر را پاکیزه نگاه می دارند!!
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.