ای کاش فقط گرانی بود
این روزها صحبت از گرانی، حرفی است تکراری ولی ای کاش فقط گرانی بود. شوربختانه می بینیم که در این میان بعضی وقتها کیفیت نیز فدا می شود. در این عکسها می بینید که بعضی از بسته های شیر تولیدی یک کارخانه فاقد در هستند. در یک کارتن ده تایی که از این شیر خریدم، دو تای آن چنین وضعی داشتند. یکی از مزایای این نوع شیر ها داشتن دری است که می توان پس از نخستین استفاده، آن را بست و برای استفاده در دفعات دیگر نگاه داشت و یا بنا به نوشته کارخانه سازنده در روی پاکت آن: «امکان قرار گیری پاکت به صورت خوابیده و تکان دادن آن پس از باز شدن» وجود دارد ولی با این وضعیت این نوشته معنایی ندارد.
حال پرسش من این است: میزان کنترل این محصول در کارخانه چقدر است؟ وقتی که اشکال به این واضحی که با یک نگاه قابل تشخیص است، از خط تولید این کارخانه می گذرد، آیا می توان به مشخصات دیگر این شیر از قبیل استریلیزه و هموژنیزه بودن آن و یا درصد چربی و ... اعتماد کرد؟
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.