مدیر بومی نمی خواهیم
یکی از حرفهای مردم پسند و یا بهتر بگویم شعارهای دهان پرکن این است که می گویند: "در هر استان باید مدیران بومی بر سر کار باشند." همان گونه که گفتم این شعار فقط دهان پرکن است و بس و برای عوام فریبی کاربرد دارد زیرا ریشه در ناسیونالیسم کور دارد. جای دوری نمی رویم و همین استان خودمان خوزستان را مثال می زنم و می پرسم: در این استان و یا در شهر ما اهواز، از کدام مدیر بومی یک کار برجسته ماندگار در خاطره ها باقی مانده است؟ برعکس، بارها از زبان همشهریانم و به خصوص مسن تر ها شنیده ام که در سالهای دور مثلاً آقای «فولادوند» در زمان استانداری خود خوزستان را آباد کرد و یا «سرهنگ پهلوان» در زمان فرماندهی خود بر پلیس اهواز امنیت و نظم را برقرار کرد.
به تجربه شخصی خود که مراجعه می کنم می بینم که در سازمان محل خدمتم در سی سال گذشته بهترین مدیر عامل هایی که دیده ام «دکتر حبیب امین فر» و بعد از او «مهندس احمد پیمان» بوده اند که اولی از تبریز و دومی از تهران آمده بودند. و برعکس، بدترین آنها مدیر عامل های بومی استان خودمان بوده اند. به عنوان مثالی دیگر به شرکت آب و فاضلاب استان خوزستان توجه کنید. به جرأت می توانم بگویم که در این شرکت تا یاد دارم همیشه مدیران بومی بر سر کار بوده اند. نتیجه چه شده است؟ در کلانشهر اهواز که در کنار پر آب ترین رودخانه ایران قرار دارد، مردم از وضع آب و فاضلاب به فغان آمده اند. آبی که نه کمیت دارد و نه کیفیت. و فاضلابی که در سطح خیابانها پراکنده است و در نهایت به رودخانه کارون سرازیر می شود!!
همه ما می دانیم که مشکل کجاست. در استان خوزستان بیش از همه استانهای کشور تنوع قومی وجود دارد و هر کس که بر سر کار باشد پیش از آنکه به فکر پیدا کردن مدیران لایق برای مسئولیت ها باشد، به فکر پیدا کردن پست مدیریت برای همشهریان و اقوام خود است و نتیجه این می شود که همه می بینیم. وا اسفا!!
در این باره باز هم خواهم نوشت.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.