نمی دانم چرا امروز به یاد سال 52 افتادم. یعنی دقیقاً چهل سال پیش. شاید به خاطر اینکه آن سال، سال پر خاطره ای برای من بود. خاطراتی که بعضی شیرین و بعضی تلخ بودند. به همین دلیل به تقلید از ستون «چهل سال پیش در همین روز» روزنامه اطلاعات، تصمیم گرفتم آنچه را که از سال 52 به یادم مانده بنویسم:

  • مهم ترین رویداد شخصی من در آن سال این بود که به سن قانونی رسیدم و از اینکه قانوناً در جامعه یک شخصیت مستقل به حساب می آمدم بر خود می بالیدم. از آن پس می توانستم در بانکها حساب باز کنم، تقاضای گواهینامه رانندگی بدهم و خیلی کارهای دیگر.
  • در آن سالها مسابقات فوتبال را دنبال می کردم و شاهد یک اتفاق تکرار نشدنی در مسابقات فوتبال کشور بوم. شاید متوجه شده باشید. آن مسابقه «شش تایی» معروف در 16 شهریور سال 52 را می گویم.
  • در آن زمان سر پر شور و اندیشه های ضد امپریالیستی نیز داشتم. در اواخر شهریورماه همان سال کودتای «آگوستو پینوشه» که منجر به سرنگونی «سالوادور آلنده» شد، پیش آمد و مرا اندوهگین و عصبانی کرد. هنوز عکس هایی از قیافه مظلوم ولی با صلابت آلنده در خاطرم مانده.
  • هنوز غم سرنگونی «آلنده» از دلمان بیرون نرفته بود که در اوایل مهرماه 52 اتفاق دیگری افتاد که این بار تا حدودی ما را خوشحال کرد و به هیجان آورد. کشور های مصر و سوریه در یک عملیات غافلگیرانه به اسرائیل حمله کردند و دیوار دفاعی مستحکم «بارلو» را در هم شکستند و صحرای سینا را از اسرائیل پس گرفتند. عکس های انور سادات و حافط اسد که با ابهت در کنار هم در ستاد فرماندهی نشسته بودند ما را به وجد می آورد.
  • در آن سال پس از جنگ اعراب و اسرائیل برای نخستین بار از نفت به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده شد. اعراب فروش نفت را به کشور های حامی اسرائیل تحریم کردند و به یاد دارم که در هلند برای مدت کوتاهی استفاده از اتومبیل ممنوع شد و مردم از دوچرخه و اسب استفاده کردند!
  • و بالاخره در ماههای پایانی سال 52 رویداد غم انگیز دیگری را شاهد بودیم. محاکمه «خسرو گلسرخی» و «کرامت الله دانشیان» و عده ای دیگر که از تلویزیون نیز پخش شد. چهره آرام و خونسرد کرامت الله دانشیان که با آن جملات شمرده و تحقیر آمیز دادگاه نظامی را به هیچ گرفت و همچنین سخنان پر شور و با حرارت خسرو گلسرخی از آنان دو اسطوره فراموش نشدنی ساخت.