عسل سیاه نخرید
با سرد شدن هوا تمایل مردم به مصرف عسل زیاد می شود به خصوص در سالهای اخیر که جا به جا به مطالبی در مورد خواص عسل بر می خوریم. در این میان یک باور غلط در میان مردم جا افتاده که عسل مرغوب باید رنگ تیره داشته باشد. در این شرایط سودجویان فرصت طلب بیکار ننشسته و از این باور مردم نهایت بهره را می برند به این صورت که با حرارت دادن عسل های خود آن را به رنگ تیره در می آورند و به عنوان عسل اصل می فروشند. کسانی که در مورد عسل آگاهی داشته باشند می دانند که عسل را نباید حرارت داد زیرا با حرارت دادن عسل ماده ای سرطان زا به نام «هیدروکسی متیل فورفورال» یا (HMF) در عسل تولید می شود که حداکثر میزان مجاز آن در استاندارد ملی ایران 40 ppm است. بنده یک نمونه از عسل های بازار را که رنگ آن خیلی هم تیره نبود به آزمایشگاه دادم و میزان این ماده در آن 104 ppm بود. حال در نظر بگیرید که عسل هایی که رنگشان به سیاهی می زند چقدر سمّی هستند.
در سالهای اخیر اگر گذرتان به شهر های مراکز تولید عسل مانند خوانسار افتاده باشد متوجه شده اید که قفسه های مغازه های عسل فروشی پر از ظرف های عسل تیره رنگ شده است و اگر از فروشندگان بپرسید چرا؟ می گویند این عسل را زنبور های وحشی به طور طبیعی تهیه کرده اند!! نمی توان انکار کرد که بسته به شهدی که زنبور جمع آوری می کند رنگ عسل ها متفاوت است و بعضی ها تیره و بعضی ها روشن است مثلاً عسل کنار تیره تر از عسل گون است ولی نه به این تیرگی که به سیاهی بزند!! در اینجا این سؤال پیش می آید که چرا تا چند سال پیش که این باور غلط رایج نشده بود این همه عسل تیره رنگ تولید نمی شد؟
من وظیفه اجتماعی خود دانستم که این روشنگری را در مورد این عسل های زیانبار انجام دهم زیرا این مردم تا همین جا بیش از اندازه در معرض آلاینده های گوناگون هستند و روا نیست که این بار با پول خود سم به خورد خود و خانواده خود بدهند. شما نیز اگر صلاح دانستید به اطلاع دیگران برسانید.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.