موبایل و پمپ بنزین 16/9/87
چند سال پیش در کاتالوگ گوش موبایل خوانده بودم که در پمپ بنزین نباید با موبایل صحبت کرد. دلیلش را نمی دانستم و جای دیگری هم ندیده بودم که این کار را ممنوع اعلام کرده باشند تا اینکه این Email را از یکی از دوستان دریافت کردم. بد نیست شما هم بخوانید. البته این آزمایشی را که شرح داده شده من انجام ندادم اگر شما انجام دادید نتیجه اش را به من هم بگویید تا به نام خودتان بنویسم.
*****************************************
من نشنیدم که توی ایران قانونی باشه در خصوص حرف نزدن با موبایل توی پمپ بنزین. ولی گویا توی کشورهای دیگه این قانون هست. حالا دلیلش :
وسایل لازم برای این آزمایش: اعدد ماهیتابه، 3 قطعه ی کوچک فلزی مثل شکل، 1ورق فویل، 1عدد موبایل، مقداری نفت یا بنزین

اون سه قطعه ی فلزی رو به شکل L خم کنین و در ماهیتابه بذارین:
به این شکل:
ورقه ی آلومینیومی (فویل) رو مچاله کنین و روی این قطعات بذارین:

مقداری نفت یا بنزین روش بریزین:

حالا با گوشیتون در نزدیکی ماهیتابه به یکی از دوستانتون زنگ بزنین، مهم نیست کی باشه، مهم اینه که زنگ بزنین!
کمی صبور باشین، بالاخره اتفاق خواهد افتاد:

آتیش:

تعجب کردین؟! یادتون باشه این آزمایش رو در محلی امن انجام بدین، و دفعه ی دیگه که به پمپ بنزین رفتین، گوشیتون رو خاموش کنین بخصوص موقع پر کردن باک!!!
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.